جدول جو
جدول جو

معنی گنجشک زبان - جستجوی لغت در جدول جو

گنجشک زبان
زبان گنجشک، درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد
ون، مرغ زبانک، تلک، بنجشک زوان، لسان العصافیر
تصویری از گنجشک زبان
تصویر گنجشک زبان
فرهنگ فارسی عمید
گنجشک زبان(گُ جِ زَ)
در تداول عوام، به معنی بنجشگ زوان است. رجوع به بنجشگ زوان و زبان گنجشک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنجشک زوان
تصویر بنجشک زوان
زبان گنجشک، درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد
ون، مرغ زبانک، تلک، گنجشک زبان، لسان العصافیر
فرهنگ فارسی عمید
(گُ جِ زَ نَ)
رجوع به بنجشک زوان شود
لغت نامه دهخدا
(بِ جِ زَ)
رجوع به لسان العصافیر و بنجشک زوان شود، بسیار مشوش شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ جِ زُ / زَ)
لسان العصافیر است و آن دوایی است تند و تیز شبیه به زبان گنجشک. (برهان). لسان العصافیر. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه). بنجشک (گنجشک) + زوان (زبان). زبان گنجشک. (حاشیۀ برهان چ معین). مران. بنجشک زبانک. گنجشک زبان. گنجشک زبانک. رجوع به لسان العصافیر شود، بند نهادن. (آنندراج) :
شاید که می وفانریزد
بر شیشۀ دل زدیم بندی.
علی خراسانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ جِ زَ نَ)
گنجشک زبانک. لسان العصافیر. بنجشک زوان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به بنجشک زوان و لسان العصافیر شود
لغت نامه دهخدا